آیه 73 سوره حجر

از دانشنامه‌ی اسلامی

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ

[15–73] (مشاهده آیه در سوره)


<<72 آیه 73 سوره حجر 74>>
سوره :سوره حجر (15)
جزء :14
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

باری، قوم لوط هنگام طلوع آفتاب به صیحه آسمانی همه هلاک شدند.

پس به هنگام طلوع آفتاب، صدایی [مرگبار و وحشتناک و غرّشی سهمگین] آنان را فرا گرفت.

پس به هنگام طلوع آفتاب، فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت.

چون صبح طالع شد آنان را صيحه فروگرفت.

سرانجام، هنگام طلوع آفتاب، صیحه (مرگبار -بصورت صاعقه یا زمین‌لرزه-) آنها را فراگرفت!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

So the Cry seized them at sunrise,

So the rumbling overtook them (while) entering upon the time of sunrise;

Then the (Awful) Cry overtook them at the sunrise.

But the (mighty) Blast overtook them before morning,

معانی کلمات آیه

مشرقين: شرق (بر وزن شرف) و شروق: طلوع آفتاب. مشرق (به ضمّ ميم و كسر راء): كسى كه وارد وقت طلوع شود . «مشرقين» : وارد شوندگان به وقت طلوع. در آيات ديگر ، «مصبحين» آمده است..

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ «72»

(اى پيامبر) به جان تو سوگند كه آنان در مستى خود سرگردان بودند.

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ «73»

پس به هنگام طلوع آفتاب صيحه‌اى مرگبار آنان را فراگرفت.

فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ «74»

پس آن شهر را زيرورو كرديم و بر آنان سنگ‌هائى از گل سخت بارانديم.

نکته ها

«عمر» و «عمر» هر دو به يك معنا مى‌باشند ولى هنگام سوگند ياد كردن از لفظ «عمر» استفاده مى‌شود. «1»

در قرآن به غير از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله به جان پيامبر ديگرى سوگند ياد نشده است. (البتّه مراغى مى‌گويد: مراد از «لَعَمْرُكَ» سوگند ملائكه است به جان حضرت لوط)

«يَعْمَهُونَ» از «عمه» به معناى تحيّر مى‌باشد و «مُشْرِقِينَ» به معنى داخل در اشراق و روشنايى صبح شدن مى‌باشد.

شايد سنگباران براى نابودى كسانى بوده كه هنگام زيرورو شدن شهر جان سالم بدر برده‌


«1». تفسير الميزان.

جلد 4 - صفحه 473

بودند و يا براى محو و نابودى كامل شهر بوده است.

پیام ها

1- سوگند به نام پيامبر، جايز است. «لَعَمْرُكَ»

2- گناه و انحراف، عقل و هوش انسان را محو مى‌كند، «سَكْرَتِهِمْ» و او را از شناخت باز مى‌دارد. «يَعْمَهُونَ»

3- مست دنيا را بايد صيحه‌هاى آسمانى بيدار كند. «سَكْرَتِهِمْ‌، الصَّيْحَةُ»

4- صوت و صيحه مى‌تواند سبب زيرورو شدن شهرى شود. فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ ... فَجَعَلْنا

5- دست خداوند باز است، همان گونه كه از آسمان باران رحمت نازل مى‌كند مى‌تواند بارانى از سنگ و عذاب نازل كند. «أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً»

6- سه نوع عذاب: صيحه، زيرورو شدن شهر و سنگباران، كيفرى است كه براى گناه لواط آمده است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (73)

بعد از آن اخبار فرمايد از كيفيت قوم لوط:

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ: پس فرا گرفت ايشان را فرياد عظيم. مُشْرِقِينَ‌:

وقت برآمدن آفتاب. ابتداى عذاب وقت طلوع صبح، و تمام آن وقت برآمدن‌

جلد 7 - صفحه 132

آفتاب بود، زيرا جبرئيل زمين را با اهلش بركنده و به آسمان بلند نموده و سرنگون كرد، بعد صيحه عظيمى بر ايشان زد، پس جميع بين مصبحين و مشرقين، به اعتبار ابتدا و انتهاء باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (73) فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75) وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ (76) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (77)

وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ (78) فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ (79) وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ (80) وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (81) وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ (82)

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ (83) فَما أَغْنى‌ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (84)

ترجمه‌

پس گرفت آنها را صيحه آسمانى وارد در وقت طلوع آفتاب شدگان‌

پس گردانديم زبرش را زيرش و بارانديم بر آنها سنگهائى از گل سنگ شده‌

همانا در اين هر آينه نشانه‌ها است براى اهل فراست‌

و همانا آنها هر آينه براهى است ثابت‌

بدرستيكه در اين نشانه‌اى است براى اهل ايمان‌

و همانا بودند اهل بلدأيكه هر آينه ستمكاران‌

پس انتقام كشيديم از آنها و بدرستيكه آن دو هر آينه در راهى روشنند

و بتحقيق تكذيب كردند اهل وادى حجر پيغمبران را

و داديم بآنها نشانه‌هاى خودمان را پس بودند از آنها اعراض كنندگان‌

و بودند كه مى‌تراشيدند از كوهها خانه‌ها را ايمنان‌

پس گرفت آنها را صيحه آسمانى بامداد كنندگان‌

پس بى‌نياز نكرد آنها را آنچه بودند كه كسب ميكردند.

.

جلد 3 صفحه 261

تفسير

بيان عاقبت كار قوم لوط است كه فرياد مهيب جبرئيل مقارن طلوع آفتاب بآنها رسيد و بال خود را در زير زمين بلد آنها فرو برد و از جا كند و بآسمان برد و وارونه نمود و بزمين زد و زير و زبر نمود و در اينحال بارانى از سجّيل كه معرّب سنگ گل است بر آنها باريدن گرفت كه ديّارى را از آنها باقى نگذارد حتى بكسانيكه در شهر نبودند و باطراف مسافرت نموده بودند هم اصابت كرد و هلاك نمود چنانچه در سوره هود گذشت و در اين هلاكت قوم لوط و زير و زبر شدن بلدشان آياتى است بر قدرت و عظمت معصيت خداوند براى اهل فراست و كسانيكه بنظر دقيق در حقايق اشياء مينگرند تا حقيقت هر چيز را بسمه و علامت آن ميشناسند چون متوسم ناظر و متأمّل در سمه و علامت شى‌ء را گويند براى معرفت بحال آن و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده بطريق صحيح كه فرمود بپرهيزيد از فراست مؤمن همانا او نظر ميكند بنور خدا و خداوند بندگانى دارد كه ميشناسند مردم را بتوسم و اين آيه را تلاوت فرمود و آن آيات و نشانه‌هاى قدرت خداوند در راهى است كه ثابت و مستقر است و قافله قريش و غيرها كه از مكّه بشام حركت ميكنند از آنراه ميروند و آثار باقيه بلد سدوم را كه شهر قوم لوط بوده مشاهده مينمايند و بايد عبرت گيرند و با پيغمبر خدا مخالفت ننمايند در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود در قول خداوند انّ فى ذالك لآيات للمتوسمين متوسم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و بعد از او منم و ائمه كه از ذريّه منند متوسمانند و در چند روايت ديگر باين معنى تصريح شده و در بعضى علاوه شده كه سبيل در ما مقيم است و خارج از ما نميشود هرگز و قمّى ره علاوه فرموده كه سبيل راه بهشت است و در بعضى روايات باين آيه تمسك شده است براى آنكه ائمه عليهم السلام تمام مردم را بنوشته ايمان و كفرشان كه در ميان دو چشمشان است ميشناسند كه مؤمنند يا كافر و اين نوشته از ساير مردم محجوب است و نسبت بامام زمان علاوه شده است كه در آن آيت است براى متوسمان و او آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در امام آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم مى‌بيند بنور خدا و سخن ميگويد از جانب خدا و پوشيده نميماند بر او چيزى از چيزها كه خواسته باشد و بنابر آنچه ذكر شد مرجع ضمير

جلد 3 صفحه 262

در و إنّها لبسبيل مقيم راجع است بآيات و مراد از انّ فى ذالك لآية للمؤمنين آنستكه در اين توسم و تفرّس و علامت شناسى و معرفت آيات خدا و ائمّه هدى و طرق الى اللّه آيت و علامتى است براى اهل ايمان يعنى اهل ايمان حقيقى باين امور شناخته ميشوند ولى مفسرين مرجع ضمير انّها را مدينه يا مدائن و آثار باقيه آنها قرار داده‌اند و مشار اليه ذالك را در آيه بعد نيز همان دانسته‌اند و اختصاص باهل ايمانرا فرموده‌اند براى آنستكه آنها منتفع ميشوند و بنظر حقير خلاف ظاهر آيه و روايات مفسره است و در هر دو معنى سهل انگارى شده است و كلمه ان در و إن كان اصحاب الأيكة ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و أيكه درختان بسيار درهم رفته را گويند و نام بلدى است كه در جنگل واقع شده بود و حضرت شعيب علاوه بر اهل مدين بر آنها هم مبعوث شد و اطاعت ننمودند و ستم نمودند بخودشان و خلق و خداوند از آنها انتقام كشيد باين نحو كه هفت روز هوا بشدّت گرم شد و بعد ابرى ظاهر گشت آنها باميد فرج و تخفيف حرارت زير آن ابر جمع شدند ناگاه از آن صاعقه‌اى بآنها رسيد و تمامى سوختند و شهر سدوم و بلدأيكه در جلو راه مردم واضح و آشكار است و بنابراين مراد بامام مبين راه روشن است و بعضى گفته‌اند مراد از امام مبين لوح محفوظ است كه وقايع آن دو بلد در آن نوشته است مانند و كل شى‌ء احصيناه فى امام مبين و معناى اوّل اظهر است و اهل ديار حجر كه گفته‌اند واديى است بين مدينه و شام هم مانند ساير كفار تكذيب نمودند پيغمبران خدا را كه حضرت صالح و رسولان او يا ساير انبياء باشد و اينها همان قوم ثمود بودند كه شرح احوال آنها در سوره اعراف گذشت و مراد از آيات ناقه و بچه‌اش و آب خوردن و شير دادن و ساير جهات اعجاز آنست كه مفصلا ذكر و كيفيّت اعراض آنها بيان گرديد و يكى از سفاهتهاى آنها اين بود كه خانه‌هاشان را در كوهها از سنگ مى‌تراشيدند و باين ملاحظه ايمن بودند از وصول آفات ارضيّه و سماويّه بخودشان با آنكه باين امور نبايد دلگرم و از عذاب الهى ايمن بود پس تمامى در وقت صبح بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن خانه‌ها و اولاد و اموالشان كه كسب ميكردند براى آنها ابدا نتيجه و فائده و ثمرى نداشت و چيزى از احتياج آنها را رفع ننمود.

جلد 3 صفحه 263

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَخَذَتهُم‌ُ الصَّيحَةُ مُشرِقِين‌َ (73)

‌پس‌ گرفت‌ قوم‌ لوط ‌را‌ صداي‌ عظيمي‌ ‌در‌ اول‌ طلوع‌ آفتاب‌ سه‌ عذاب‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ متوجه‌ شد:

جلد 12 - صفحه 60

1‌-‌ صيحه‌ ‌بود‌ ‌که‌ فرياد فوق‌ الطاقة و منتهي‌ الغاية مثل‌ رعد ‌که‌ ‌از‌ ابرها ‌در‌ موقعي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ ميشوند و قواي‌ ناريّه‌ ‌از‌ قواي‌ مائيّه‌ جدا ميشود و برق‌ جستن‌ ميكند و بسا يك‌ قسمتي‌ ‌را‌ محترق‌ ميكند و قواي‌ مائيّه‌ ريزش‌ ميكند و تشكيل‌ أمطار و برف‌ و تگرگ‌ ميدهد و رعد قبل‌ ‌از‌ برق‌ ‌است‌ خارجا لكن‌ حسّا عكس‌ مينمايد چون‌ سرعت‌ سير نور بيشتر ‌است‌ ‌از‌ سير صوت‌ ‌در‌ هوا و بسا صيحه‌ پرده‌ گوش‌ ‌را‌ پاره‌ ميكند و بسا سكته‌ ميآورد و هلاك‌ ميكند ‌اينکه‌ اولين‌ عذاب‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ ‌که‌ ميفرمايد:

فَأَخَذَتهُم‌ُ الصَّيحَةُ مُشرِقِين‌َ ‌در‌ حال‌ اشراق‌ شمس‌ و ظهور ‌آن‌ ‌از‌ تحت‌ دائره‌ افق‌ بطوري‌ ‌که‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ خواب‌ بودند ‌از‌ خواب‌ پريدند اطفالي‌ ‌که‌ ‌در‌ گهواره‌ بودند ساقط شدند لرزه‌ باندام‌ رجال‌ و نساء افتاد انعام‌ و طيور پراكنده‌ شدند.

2‌-‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 73)- سرنوشت گنهکاران قوم لوط: در اینجا سخن الهی در باره این قوم اوج می‌گیرد و در دو آیه فشرده و کوتاه سرنوشت شوم آنها را به صورتی قاطع و کوبنده و بسیار عبرت انگیز بیان می‌کند، و می‌گوید: «سر انجام فریاد تکان دهنده و صیحه وحشتناکی به هنگام طلوع آفتاب، همه را فراگرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ).

ج2، ص541

این صیحه ممکن است صدای یک صاعقه عظیم و یا صدای یک زلزله وحشتناک بوده باشد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع